به وبلاگ تخصصی حقوقی احج خوش امدید.احج مخفف انجمن حقوقدانان جوان میباشد و معنای خاص دیگری ندارد وبلاگ احج به بررسی و تحلیل آخرین اخبار و مطالب و ارائه مقالات حقوقی از اساتید و پژوهشگران حقوقی می پردازد و از نظرات خوانندگان در این زمینه استقبال می نماید که توسط محمد حاجی حسین فارغ التحصیل رشته ی حقوق راه اندازی شده .با تشکر از بازدید شما وبلاگ تخصصی حقوقی احج
وبلاگ تخصصی حقوقی احج
اخبار و روزنامه و مقالات و دانلود نرم افزارهای حقوقی 
قالب وبلاگ
مدیر وبلاگ(محمد حاجی حسینی
اخرین نوشته های وبلاگ احج
سایتها و وبلاگهای حقوقی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ahaj و آدرس ahaj.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نظر سنجی در مورد عملکرد وبلاگ
قرآن آنلاین




در اين وبلاگ
در كل اينترنت

واخواهی حاصل مصدر واخواندن است که در لغت به معنای عمل اعتراض می باشد.(1) که واخواست نیز از آن مشتق شده است.اما اصطلاح واخواهی (opposition) در قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی،تنها به شکایتی گفته می شود که محکوم علیه غائب نسبت به حکم غیابی مطرح می کنند.بنابراین اصطلاح اعتراض در حقوق، مفهومی اعم و فراتر از واخواهی دارد. بررسی سابقه تاریخی واخواهی در ایران:   قبل از ورود به بخش اصلی لازم است مسیر تکامل واخواهی در حقوق ایران را بررسی کنیم. از زمان حکومت قانون اصول محاکمات حقوقی مصوب 1329 قمری (1290 شمسی) تا سال 1331 شمسی علاوه بر حکم غیابی ،قرار غیابی نیز پیش بینی شده و آرای غیابی ،درهرحال قابل اعتراض دردادگاه صادره کننده آن بود.در اصلاحات سال 1331 (لایحه قانونی اصلاح قانون آئین دادرسی مدنی)وصف غیابی به احکام اختصاص یافت و قابلیت اعتراض تمام احکام غیابی در دادگاه صادره کننده آن تا سال 1349 ادامه داشت.
بنابراین درپی اقامه دعوا و رسیدگی چنانچه خوانده به موجب حکم غیابی محکوم می گردید، می توانست نسبت به حکم اعتراض نماید.پس از اعتراض به حکم ،دادگاه صادره کننده ، با توجه به اعتراضات معترض و پاسخ احتمالی معترض علیه ،نسبت به رسیدگی و صدور رای اقدام می نمود و بالاخره پس از صدور رای در مرحله واخواهی ،محکوم علیه رای مزبور علی القاعده حق داشت نسبت به آن درخواست پژوهش نماید.که در این مرحله نیز مرجع پژوهش ،با لحاظ شکایت پژوهشی و پاسخ احتمالی پژوهش خوانده،نسبت به رسیدگی و صدور رای اقدام مینمود.در قانون اصلاح بعضی از مواد قانون آئین دادرسی مدنی در سال 1349 با توجه به مواد 174و175 اصلاحی حق واخواهی تنها نسبت به آن دسته از احکام غیابی پیش بینی گردید که قابل پژوهش نباشد.این ترتیب که با الهام از حقوق فرانسه مقرر شده بود ،علاوه بر این که حق محکوم علیه غالب را در شکایت از حکم محفوظ می داشت،از اطاله دادرسی و تاخیر در صدور رای قطعی تا اندازه قابل توجهی جلوگیری می نمود.این رویه تا سال 1364 ادامه داشت .در این سال قانون تشکیل دادگاههای حقوقی یک ودو به تصویب رسید و درماده 10آن تصریح شد که(( در مورد احکام غیابی محکوم علیه غایب اعتراض دارد....)) در نتیجه قانونگذار ،به مقررات سال 1329 قمری که البته تا سال 1349 شمسی معتبر بود بازگشت. قابلیت اعتراض کلیه ی احکام غیابی در ماده 305 قانون آئین دادرسی مدنی مصوب 21/1/1379 نیز تصریح شده است که موضوع این مقال بررسی مواد 305 تا 308 قانون مزبور می باشد. 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, ] [ 22:14 ] [ محمد حاجی حسین ]
دکتر عبد اللّه شمس

چکیده

اصل تناظر یکی از اصول راهبردی آیین دادرسی مدنی است.بر اساس این‏ اصل هر یک از اصحاب دعوا باید،علاوه بر این که فرصت و امکان مورد مناقشه‏ قرار دادن ادعاها،ادله و استدلالات رقیب را داشته باشد،باید فرصت و امکان‏ طرح ادعاها،ادله و استدلالات خود را نیز دارا باشد.اصل تناظر که ترجمه‏ اصطلاح فرانسوی Contradiction می‏باشد و دیگران آن را«ترافعی»ترجمه‏ نموده‏اند که به نظر ما منقح نمی‏باشد،بطور صریح،در هیچ یک از مواد قانون‏ آیین دادرسی مدنی پیش‏بینی نشده است.درعین‏حال در این مقاله کوشش شده‏ است که آن دسته از مقررات قانون مزبور که بر پایه اصل تناظر تنظیم گردیده و نیز آن دسته از آراء دیوان عالی کشور و محاکم ایران که بر مبنای اصل تناظر تنظیم و یا صادر گردیده‏اند معرفی شود.در پایان پیشنهاد شده است که اصل‏ مزبور،همانطور که در قانون جدید آیین دادرسی مدنی فرانسه تصریح گردیده، در قانون ایران نیز تحت عنوان مزبور پیش‏بینی شده و ضمانت اجرای آن نیز تصریح گردد.
آئین دادرسی مدنی،از سال 1329 قمری،بر مبنای چند اصل بنیادین‏ سازمان‏دهی شد؛اصولی که در قانون آئین دادرسی مدنی 1318،اصلاحات‏ و الحاقات بعدی آن،مورد احترام قرار گرفت و آثار آن در قانون جدید آئین دادرسی مدنی،مصوب 1379 نیز مشاهده می‏شود.رعایت اصول مزبور در قانونگذاری،حاصل عنایت به اصول قضا و قضاوت در ایران باستان،در فقه و البته در غرب و مخصوصا فرانسه بود.یکی از مهمترین اصول‏ راهبردی مزبور اصل تناظراست که برخی حقوقدانان آن را با حق دفاع‏ مترادف دانسته وعده دیگری تناظر را اجرای اصل احترام حق دفاع‏ می‏دانند و برخی نیز بر این عقیده‏اند که احترام حق دفاع فقط جنبه‏ای از اصل تناظر یا نتیجه مستقیم آن است که بالاخره بعضی نیز آن را تضمین‏کننده مساوات اصحاب دعوا تلقی می‏نمایند.پس از تبیین مفهوم و مبنای اصل تناظر،توجه به اصل در تدوین مقررات آئین دادرسی مدنی‏ ملاحظه خواهد شد.

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, ] [ 22:11 ] [ محمد حاجی حسین ]

آئین دادرسی نانوشته
گفتاری از استاد دکتر امیر ناصر کاتوزیان
نقل از ماهنامه قضاوت شماره
61

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:28 ] [ محمد حاجی حسین ]

از آنجایی که انسان ها در حیات اجتماعی خود با یکدیگر در تعامل می باشند، آثار حقوقی بر روابط موجود بین آنها مترتب می باشد. این تعاملات و آثار نه تنها در زمان حیات افراد، بلکه بعد از فوت آنها نیز همچنان ادامه دارد. به این شکل که هرگاه شخصی از دنیا می رود، می بایست تکلیف مایملک وی و همچنین میزان حقوق ورثه و احیاناً چگونگی اجرای وصیت نامه او مشخص گردد. در این مجموعه سعی شده و تشریفات دادرسی صدور گواهی انحصار وراثت به زبان ساده بیان گردد.

مرجع صلاحیت دار جهت صدور گواهی انحصار وراثت

مرجع صلاحیت دار جهت صدور گواهی دادگاهی است که آخرین محل سکونت متوفی بوده است. مطابق با ماده 20 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی، دعاوی راجع به ترکه متوفی در دادگاه محلی اقامه می شوند. که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، در آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، رسیدگی در صلاحیت دادگاهی است که آخرین محل سکونت متوفی در ایران در حوزه آن بوده است. بنابراین اگر شخصی در طول مدت زندگی خود در شهر های مختلفی سکونت داشته باشد و برای مثال آخرین محل سکونت داشت باشد وبرای مثال آخرین محل سکونت وی اصفهان باشد، در صورت فوت وی، دادگاه اصفهان صلاحیت صدور گواهی انحصار وراثت را خواهد داشت هر چند که شخص در شهر دیگری فوت نموده باشد یا اموال وی در نقطه دیگری قرار گرفته باشند.

اشخاص صلاحیت دار جهت تقاضای انحصار وراثت

وراثت متوفی یا سایر اشخاص ذینفع میتوانند از دادگاه تقاضای صدور گواهی انحصار وراثت نمایند. نکته قابل توجه اینکه چنانچه ورات یا اشخاص ذینفع متعدد باشند، نیازی به درخواست همگی آنها نمی باشد و اقدام یک نفر از آنها،جهت تقاضا کقایت می نماید.



ادامه مطلب
[ شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:13 ] [ محمد حاجی حسین ]


عنوان مقاله: آزادي و قرار وثيقه
نویسنده : افشين غلامپور
تعداد صفحات : 3 زیرشاخه : آیین دادرسی کیفری
حجم فایل : 50 kb شماره ثبت : 1389-7-26-51437
همان طور كه مي دانيم يكي از ابتدايي ترين حقوق هر فردي حق آزادي وي مي باشد . شايد بتوان گفت بعد از حق حيات ، حيات آزادي از جمله مهمترين جنبه هاي حقوق بشر ، بلكه لازمه آن است ، لذا در كليه كشورها ، حق آزادي از جمله مهمترين جنبه هاي حقوق بشر ، بلكه لازمه آن است . لذا در كليه كشورها ، حق آزادي اشخاص در قانون اساسي با تضمين هاي معتبري تحت حمايت قرار گرفته است . كافي است كه نگاهي اجمالي به اعلاميه هاي مختلف موجود در باب حقوق بشر بيندازيم تا به اهميت موضوع پي ببريم .

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, ] [ 22:0 ] [ محمد حاجی حسین ]

تحقیق در قاعده غرور و موارد استناد به آن در فقه امامیه

 

منبع:وبلاگ حقوقی عدالت                                                                                          

 

با فرمت PDF


ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 15:46 ] [ محمد حاجی حسین ]

برخی از اعمال در جوامع مختلف به طور ذاتی قبیح هستند. این رفتارها معمولاً در نظام های حقوقی این کشورها به عنوان جرم مطرح شده و مجازات هایی برای آنها در نظر گرفته شده است. از بین بردن جنینی که قرار است به دنیا آمده و از مواهب الهی بهره مند شود یکی از این اقدامات است که بنابر توصیه های مذهبی عملی حرام شمرده شده و برگرفته از فقه اسلامی در کشور ما جرم محسوب می شود.

 اما این مسئله به اصل این عمل قبیح بر می گردد و در شرایطی شاید بتوان این عمل را به طور استثنایی و با دریافت مجوزهای قانونی جایز دانست. برخی قوانین با آوردن عبارت سقط درمانی بر این گفته تاکید کرده اند. نگاهی به وضعیت حقوقی کشورمان در این خصوص نکات ابهام را بیشتر روشن می کند.

 

لطفا به ادامه مطلب بروید ...


ادامه مطلب
[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 17:23 ] [ محمد حاجی حسین ]

روش هاي تشخيص جرايم قابل گذشت

 
تفكيك جرايم قابل گذشت از اهميت ويژه اي برخوردار است . زيرا بر اين جرايم آثار حقوقي مترتب است. براساس قانونگذاران كشورهاي مختلف دوروش احصاي قانوني وضابطه مندي را ارائه مي دهند
در روش احصايي ، قانونگذار اصل را بر غير قابل گذشت بودن همه جرايم قرار داده ، مگر اين كه به قابليت گذشت جرم ر قانون تصريح شده باشد . با اين روش قضات واصحاب دعوا در تشخيص اين دو دسته از جرايم ، دچار ابهام نمي شوند.
در روش ضابطه مندي ، مقنن ضوابط وملاك هايي را براي تشخيص جرايم قابل گذشت پيش بيني مي كند. در اين شيوه ، به لحاظ عدم تصريح قانوني ، قضات ودادرسان در عمل ودر تعيين مصداق خارجي اين نوع جرايم وتفكيك آنها ، دچار مشكل شده وبعضاً قانون را با توجه به دهنيت ها وبرداشت هاي خود مورد تفسير گوناگون قرار مي دهند.
قانونگذار اسران در جرايم مستوجب حد ، قصاص وديه از شيوه ضابطه مندي استفاده نموده ودر بخش تعزيرات ومجازات هاي بازدارنده از روش احصايي بهره جسته است . دليل اثبات اين ادعا د مقاد ماده 105 درخصوص حدود و قصاص وديات ومفاد ماده 727 در مورد جرايم مستوجب تعزير وبازدارنده است . ماده 105 با ورود دو مفهوم حق الله وحق الناس در قلمرو امور كيفري ، اين معيار را ارائه نموده كه در جرايم داراي جنبه حق اللهي ، مجازات مجرم متوقف به درخواست كسي نيست ، در حالي در حق الناس ، مطالبه حد متوقف به درخواست صاحب حق است. پس لزوم مطالبه حق توسط شاكي ، يكي از معيارهاي تشخيص حق الناس از حق الله است . معيار ديگر در مواد 81، 125، 132، 182، 194وبند 5ماده 200 قانون مجازات اسلامي ذكر شده است. براساس اين ضابطه حق الله با توبه مرتكب ساقط مي شود ، در حالي كه حق الناس اين ويژگي را ندارد.
ضابطه ديگر در تفكيك حق الله از حق الناس اين است كه حق الله باعفو متضرر از جرم ساقط نمي شود (ماده 192) ، در حالي كه حق الناس با گذشت مجني عليه ساقط مي شود ( بند 3 ماده 161 ) در كتب فقهي ضوابط ديگري نيز در تشخيص حق الله از حق الناس ذكر شده ، مانند عدم پذيرش شهادت بر شهادت در حق الله .
 
ملاك هاي ذكر شده ناظر بر جرايم حق الله وحق الناس محض مي باشد ، اما گاه جرايم دو جنبه اي هستند. در اين قبيل موارد اگر جنبه حق الله برحق الناس غلبه داشته باشد ، حكم حق الله بر حق الناس غلبه داشته باشد . حكم حق الله محض جاري بوده وجرم ارتكابي غير قابل گذشت قلمداد مي شود ، اما اگر جنبه حق الناسي غالب باشد ، حكم حق الناس جاري شده وجرم قابل گذشت محسوب مي گردد.
 
باتوجه به مراتب فوق ديدگاه قانونگذار ايران در جرايم مستوجب حد ، قصاص وديه بر روش ضابه مندي استوار است ، اما در جرايم مستوجب تعزير ومجازات بازدارنده ، با وضع ماده 727 قانون مجازات اسلامي از روش احصاء قانوني بهره جسته است. علاوه بر ماده 727 ، در بعضي قوانين پراكنده نيز مقنن به شيوه احصايي تمسك جسته كه از آن جمله مي توان به جرايم موضوع مواد 23 ، 24 و 25 قانون حمايت مؤلفان ومنصفان وهنر مندان مصوب 1348 اشاره كرد كه به موجب ماده 31 همان قانون ، قابل گذشت اعلام شده است .
 
در جرايم موضوع مواد 608 ( توهين ) و632 ( امتناع از دادن طفل ) با اعلام گذشت شاكي ، تعقيب يا اجراي مجازات موقوف مي شود . جرايم مندرج درماده 727 يا فقط داراي جنبه خصوصي بوده كه در اين صورت با گذشت شاكي خصوصي وبه استناد بند 2 ماده 6 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي وانقلاب در امور كيفري ، تعقيب واجراي مجازات موقوف مي شود ، يا جرايم مذكور علاوه بر جنبه خصوصي ، داراي جنبه عمومي نيز مي باشند ، كه بديهي است در اين حالت گذشت از موجبات تخفيف مجازات باشد . مورد اخير در ماده 22 قانون مجازات اسلامي تعيين تكليف شده ونياز به درج مجدد در ماده 727 نبوده است . از طرفي بعضي از جرايم موضوع ماده 727 مانند تخريب اثار فرهنگي ، فقط داراي جنبه عمومي بوده وذكر آنها در ماده 727 فاقد وجاهت است.
 
بنابراين در توجيه ماده 727 بايد گفت كه مقنن با وضع اين ماده در مقام احصاء جرايم قابل گذشت بوده ، النهايه بي دقتي در نحوه نگارش وعدم رعايت معيارهاي تفكيك جرايم داراي جنبه خصوصي از ساير جرايم ، موجب بروز اين ايراد شده است .

نتيجه :سياست جنايي مقنن در نحوه برخورد با جرايم قابل گذشت از غير قابل گذشت در بخش جرايم مستوجب تعزير ومجازات بازدارنده ، نامشخص ومبهم بوده وشايسته است قانونگذار با دقت لازم در شناسايي وتفكيك جرايم قابل گذشت از غير قابل گذشت ، نسبت به اصلاح قانون اقدام نمايد.

منبع:موسسه ی خانه ی حقوق اریا
[ شنبه 24 تير 1391برچسب:, ] [ 15:54 ] [ محمد حاجی حسین ]

امروزه علی رغم تلاش جامعه پزشکی و کادر بهداشتی و درمانی و نیز پیشرفت تکنولوژی درمانی، میزان نارضایتی و شکایت بیماران، رو به افزایش است. این امر گرچه از یک سو به دلیل خطاهای پزشکی است. ولی از سوی دیگر ریشه ای در عدم موفقیت پزشکان در برقراری ارتباط با بیماران دارد که عمده ترین دلیل اقامه دعاوی بر علیه پزشکان در سالهای اخیر بوده است.


شاید شما هم تاکنون اخباری مبتنی بر اشتباه پزشک و در پی آن بروز یک اتفاق را شنیده اید!

چندی پیش یکی از دوستان مخاطب با ما تماس گرفتند و در این باره مثال جالبی آورده اند که اندکی هم کمیک است.ایشان شکایت داشتند از پزشکی که پنس را داخل شکم مادرشان جا گذاشته اند و باعث مشکلات عدیده برای ....

پزشک

این خانواده شده اند اما از این مثال که بگذریم می توان بسیاری از موارد همچون مسۆولیت پزشکان جراح زیبایی بینی و پوست را مثال زد.

و اما بحث اصلی ما:

بر طبق حدیث : «لاضرر و لاضرار.» و آیه: «ولا تلقوا با ید یکم الی التهلکه» (بقره195/) و احادیثی دیگر از قبیل: «تداووافان الذی انزل الداء انزل الدواء» و «ان موسی علیه السلام مرض فعاده بنواسرائیل و وصفواها له دواء فامتنع منه، فاوحی الله الیه ان لله یامره بذلک و الا لم یشغه» و روایاتی دیگر بر بیماران واجب است در صورت ابتلا به امراضی که اگر به پزشک مراجعه نکنند ممکن است موجب هلاکت آنان و یا نقص عضو و یا قوه ای از قوای جسمانی آنان گردد، به پزشک مراجعه و خود را معالجه کنند و حق تعلل و کوتاهی را ندارند. از سوی دیگر بر پزشک نیز درمان بیماریهایی که اگر از معالجه آن امتناع کند، موجب هلاکت یا نقص عضو و قوای جسمانی می شود، واجب است و امتناع و خودداری از علاج علاوه بر حرمت ضمان نیز دارد به آن معنا که پزشک مذکور ضامن است. عیسی مسیح علیه السلام چنین می فرمود: اگر طبیبی از معالجه جراحات بدن مریض به هر دلیلی امتناع ورزد با وارد کننده جراحت، شریک است.

با توجه به این که به هر حال هر کدام از ما که بیمار می شویم به پزشک مراجعه و وی نیز مکلف به درمان ما است باید به این نکته نیز توجه داشت که پزشک نیز یک انسان است و مانند هر انسان دیگری ممکن است مرتکب خطا یا اشتباه شود، و در بعضی از مواقع نیز علی رغم سعی و تلاش پزشک و عدم وقوع هر گونه اشتباهی ممکن است معالجات پزشک منجر به ایراد خسارات مالی و جانی بیمار گردد. حال سۆالی که مطرح است این که در صورت خطای یک پزشک مسۆولیت با پزشک است؟

برای پاسخ روشن به این سۆال باید نخست محدوده بحث از جهات گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. بنابر این برای روشن شدن این موضوع پیش زمینه ای را برای شما دوستان مطرح می کنیم و از نظرات آقای حبیب الله طهری در این مقاله بهره می جوییم:

 

 

 




ادامه مطلب
[ سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, ] [ 16:53 ] [ محمد حاجی حسین ]

تعریف وماهیت

حقوق

در بند تبصره 6 ماده واحده ی،قانون اصلاح مقررات طلاق مقرر شده است :« در غیر مورد بند الف ؤبا توجه به سنوات زندگی مشترك و نوع كار هایی كه زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالی زوج ،دادگاه مبلغی را از باب بخشش (نحله )برای زوجه تعیین می نماید.»نحله در لغت به معنی هدیه ،بخشش ،آیین ،ایمان و فرقه است.همچنین به معنی كابین و مهریه آمده است.  در قرآن به معنی مهر نیز به كار رفته است.نحله از «نحل»به معنی زنبور عسل است.چون زنبور عسل به مردم عسل می بخشد و توقعی ندارد ،به هدیه هم نحله گفته میشود.معنی دیگر نحله در تبصره 6ممكن است به معنی متاع باشد كه ناظر به آیه «241»سوره بقره خواهد بود.قرآن مجید می فرماید :«و للمطقات متاع بالمعروف حقاعلی المتقین »از نظر مفسرین شیعه ،متاع به معنی بخشش و هدیه معنی شده است .برخی حقوقدانان معتقدند:«مبنای شرعی این حكم باید آیه «241»سوره بقره باشد بر اساس آیات «236»و«241»سوره ی بقره برخی فقهای شیعه و مفسرین معتقدند زوج پس از طلاق باید مبلغی را به عنوان متعه طلاق به زن بپردازد ،اعم از این كه عقد نكاح برای زوجه مهری تعیین شده باشد یا خیر یا زوجه مدخوله باشد یا نباشد.از جمله شهید مطهری با استناد به آیه «236»بقره معتقد است مرد باید پس از طلاق علاوه بر حقوق واجبه زن ،مبلغی دیگر به عنوان سپاس گذاری به وی بپردازد ،اما علامه طباطبایی ان را مستحب می داند نه واجب.

مشهور فقهای شیعه معتقدند كه متعه طلاق بر زنان غیر مدخوله و غیر مفروض المهر واجب است.به نظر آنان اطلاق آیه «241»سوره بقره به وسیله آیه «236»سوره بقره مقید شده است.در مورد نحله ونقش حمایتی آن نظرات مختلفی ابراز شده است.برخی از نویسندگان معتقدند :«الزام شوهر به پرداخت نحله نیز دنباله همان فكر جبران خسارت زن در مورد سوء استفاده شوهر از اختیار طلاق است،پس آنچه به زن داده می شود ،حق اوست نه بخشش. وابستگی میزان نحله به طول دوران زناشویی و نوع كارهایی كه زوجه انجام داده و وضع مالی زوج نشان می دهد كه منظور جبران زیان های مادی و معنوی همسری است كه در شكست زندگی خانوادگی نقشی نداشته و قربانی سوء استفاده شوهر شده است .به همین جهت نیز شوهر به دادن نحله الزام میشود و اراده او در ایجاد تعهد و میزان آن هیچ اثری ندارد. برخی فقهای معاصر خواستار حذف آن از قانون شده اند و وعدهای بر این باورند كه نحله از حقوق فرانسه الهام گرفته شده است.به موجب تبصره 6،مبنای تعیین نحله یا بخشش اجباریبر اساس ضوابط سه گانه سنوات زندگی مشترك زوجین ،نوع كارهایی كه زوجه در خانه شوهر انجام داده است و وسع مالی زوج خواهد بود كه میزان ان با توجه به نظر و سلیقه قاضی در رعایت ظوابط مذكور میتواند در هر پرونده ی طلاق متفاوت باشد.

نحله یا بخشش اجباری به لحاظ عدم لزوم دلایل اثباتی در برخی موارد بهتر و مناسب تر از اجرت المثل خواهد بود ،اما از طرف دیگر چون در مورد مبنای شرعی آن اختلاف نظر هست و صرفا یك تدبیر قانونی است، رویه قضایی باید بكوشد برای حمایت از زنان آسیب دیده در هنگام طلاق به نحو مناسب از ان استفاده نماید

در مجموع می توان چنین نتیجه گیری كرد كه نحله یا بخشش اجباری به لحاظ عدم لزوم دلایل اثباتی در برخی موارد بهتر و مناسب تر از اجرت المثل خواهد بود ،اما از طرف دیگر چون در مورد مبنای شرعی آن اختلاف نظر هست و صرفا یك تدبیر قانونی است، رویه قضایی باید بكوشد برای حمایت از زنان آسیب دیده دز هنگام طلاق به نحو مناسب از ان استفاده نماید،اگر چه نقش . تشخیص قاضی كه می توند میزان آن را تغییر دهد ،كماكان به عنوان یك ضابطه منفی تلقی می شود .



ادامه مطلب
[ سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, ] [ 16:48 ] [ محمد حاجی حسین ]

قضاوت زنان :جایز یا غیر جایز


قضاوت چیست؟چه شرایطی دارد؟ در اینباره بیشتر بخوانید


1-1) معنای‌ لغوی  ‌قضا مشتق‌ از قضی ‌، یقضی‌ و اسم ‌فاعل‌آن قاضی‌ است‌.

‌دکتر محمد جعفر لنگرودی در کتاب ترمینولوژی حقوق درمعنی کلمه قضا یا دادرسی اشاره میکند "قضا یا jurisdiction در لغت به معنی ختم وفراغ است  ودر فقه آن راچنین تعریف کرده اند :ولایت صدور حکم از کسی که صلاحیت افتا دارد." ومعتقد است قضاوت  به معنی رایج غلط می باشد.

 برخی دیگر ، قضا را با مد و گاه ‌با قصر، در اصل‌به‌معنای‌ فیصله‌دادن‌به‌ یک امردانسته اند؛ خواه این قضاوت  قولی ‌باشد یا فعلی‌، از خداوند باشد یا از بشر آن را قضـا نامیده اند .

حقوق

 تعریف قاضی

در کتاب ترمینولوژی حقوق در خصوص این لغت آمده است : " کسی که به شغل قضاوفصل خصومت وترافع اشتغال دارد، در همین معنی دادرس نیز استعمال می گردد. همچنین در بعضی از موارد از جمله در قانون مدنی ، آئین دادرسی کیفری ومدنی از قاضی به عناوین دیگری نام برده است .در این معنی به حاکم ،فقیه جامع الشرایط ،محتسب ،دادستان ،دادیار ،بازپرس ،امین صلح ،مستشار قضایی به طور عام قاضی می گویند.

قضاوت زنان قل از انقلاب اسلامی 1357

در قوانین مختلف مربوط به شرایط و چگونگی استخدام قاضی قبل از انقلاب اسلامی، شرط مرد بود برای اشتغال به شغل قضاوت دیده نمی‏شود، از نخستین قوانین استداخی فضات كه در سال 1302 تضویب شد تا آخرین آنها كه مربوط به سال 1348 می‏باشد نه در جهت اثباتی، مرد بودن از شرایط ورود به خدمت قضایی ذكر شده و نه در حهت نفی ، زن بودن از جهات محرومیت برای احراز شغل قضا بیان شده است، در حالی كه می‏دانیم در مورد شكت در انتخابات مجلس، طبق قانون، زنان نه تنها از انتخاب شدن ممنوع بودند، بلكه در ردیف محجورین حق رای دادن نیز نداشتند، ماده سیم نظامنامه انتخاب مصوب 19/رجب 1324 ه.ق در مورد محرومین از انتخابات مقرر می‏داشت:

اشخاصی كه از انتخاب نمودن كلیتا محروم هستند از قرار تفصیلند:

اولا: طایقه نسوان ، ثانیا: اشخاص خارج از رشد و آنهایی كه محتاج به قیم شرعی می‏باشند.

ودر فقه آن راچنین تعریف کرده اند :ولایت صدور حکم از کسی که صلاحیت افتا دارد." ومعتقد است قضاوت  به معنی رایج غلط می باشد

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ] [ 17:13 ] [ محمد حاجی حسین ]

تأمین خواسته چیست؟

 


با توجه به ماده 108 ق. آ. د. مدنی موارد صدور قرار تأمین خواسته را می توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
دادخواست-حقوق

الف- مواردی که صدور قرار تأمین خواسته، بدون گرفتن تأمین از خواهان صادر می شود.

ب- مواردی که صدور قرار تأمین خواسته مستلزم دادن تأمین از سوی خواهان است.

الف- موارد قرار تأمین خواسته بدون دادن تأمین:

به موجب ماده 108 ق. آ. د. مدنی خواهان می تواند در موارد زیر از دادگاه درخواست تأمین خواسته نماید و دادگاه مکلف به قبول آن است:

1- اگر دعوا مستند به سند رسمی باشد، دادگاه مکلف است در صورت احراز شرایط مقرر، به درخواست خواهان، بدون گرفتن تأمین از وی نسبت به صدور قرار تأمین خواسته اقدام نماید.

به موجب ماده 1287 ق. آ. د. مدنی اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک و یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مأمورین رسمی، در حدود صلاحیت آن ها و بر طبق مقررات قانونی تنظیم شده باشد رسمی است. بنابراین ضابطه سند رسمی با توجه به ماده فوق تعیین می شود اما باید پذیرفت که نوع و میزان خواسته ای که درخواست تأمین آن می شود در صورتی که در سند رسمی مستند دعوا مشخص نشده باشد دادگاه نمی تواند با استناد به بند الف ماده 108 ق. آ. د. مدنی قرار تأمین خواسته صادر نماید.

نکته: آن دسته از اسناد عادی که اعتبار سند رسمی را دارند از امتیاز سند رسمی که در بند الف ماده 108 ق. آ. د. مدنی مشخص شده بی بهره می باشند.

2- خواسته در معرض تضییع یا تفریط باشد (بند ب ماده 108 ق. آ. د. مدنی)

در قوانین موضوعه (مقرات) تعریف خاصی از اصطلاح تضییع ارائه نگردیده و می توان پذیرفت معنی اصطلاحی منطبق بر معنای لغوی است (ضایع کردن، تباه ساختن و تلف کردن).

 

به موجب ماده 292 ق. تجارت پس از اقامه دعوا محکمه مکلف است به مجرد تقاضای دارنده براتی که به علت عدم تأدیه اعتراض شده است معادل وجه برات را از اموال مدعی علیه به عنوان تأمین توقیف نماید

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ] [ 17:8 ] [ محمد حاجی حسین ]

قتل به کشتن غیرقانونی انسانی توسط انسانی دیگر گفته می‌شود اعم از اینکه به صورت طراحی شده باشد (قتل عمد) و یا اینکه بصورت تصادفی باشد (قتل غیر عمد). قتل از بزرگترین جرایم در جوامع انسانی به شمار می آید و معمولاً شدیدترین کیفرها برای آن وضع می‌شود. در برخی کشورها مجازات آن اعدام است.


قتل

بر اساس تاریخ ادیان ابراهیمی اولین قتل، کشته شدن هابیل فرزند آدم توسط برادرش قابیل است.

اشتباه

اشتباه در لغت به معنی پوشیده شدن، نهفته ماندن، مانند شدن، بازشناختن، و باز ندانستن و در اصطلاح عبارتست از تصور خلاف واقع از یک واقعیت خارجی که یا بصورت موضوعی و یا بصورت حکمی می‌باشد.

اشتباه در قانون عبارتست از اشتباه در موضوع یا مصداق مانند بردن مال دیگری به اشتباه و به تصور اینکه مال مذکور متعلق به خود وی می‌باشد در اینجا چون سوء نیت مدخلیت نداشته و رکن مادی جرم بر مبنای تصور اشتباه تحقق یافته لذا جرم سرقت محقق نمی‌شود پس اشتباه در جانب موضوعات احکام را اشتباه موضوعی می‌گویند مثلاً اشتباه عاقد اشتباه در موضوعی است و غالب اشتباهات در عقود از همین گونه اشتباه است.

مفهوم اشتباه در هدف

ایـن عـبـارت نـزد حقوق‌دانان، با تعابیر مختلفی هـمچون اشتباه در شخص، قتل ناشی از خطای در تیراندازی، اشتباه در هدف گیری مطرح شده است.

منظور از این نوع خطا آن است که بر اثر عواملی چون خطا در هدف‌گیری، وزش باد، جای خالی دادن شخص مورد نظر، عدم مهارت، ضربه یا تیر به جای آن‌که به شخص، حیوان یا شیئی مورد هدف برخورد نماید، به شـخـص دیـگـر خـورده و مـنـجـر به مرگ وی گردد.

‌به بیان دیگر، شخص مرتکب بنا به عللی، در هدف‌گیری دچار اشتباه شده و شخص دیگری به غیر از شخص مورد نظر را به قتل می‌رساند.

 



ادامه مطلب
[ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ] [ 16:58 ] [ محمد حاجی حسین ]

آنچه بشرح آتي معروض خواهم داشت نه تنها قابل توجه مقامات محترم قضايي کشور ميباشد ، بلکه شايسته است در شرايط فعلي بيشتر مورد امعان نظر دولت مردان محترم حوزه معاونت حقوقي و پارلماني رياست جمهوري قرار گيرد ، زيرا در حال حاضر اين لايحه بررسي نهايي خود را در اين حوزه طي مي کند .



سرانجام بنظر مي رسد ، لزوما مي بايست بيشترين دقت و ملاحظه از سوي نمايندگان محترم دوره نهم مجلس شوراي اسلامي صورت گيرد و سرنوشت نهايي آن در  مجلس نهم رقم خواهد خورد.
 
قبل از ورود به بحث ماهيتي لازم ميدانم ، چند نکته را يادآورشوم
 
1-با بررسي سخنرانيها در محافل مختلف حقوقي و مقالات حقوقي چند ماه اخير در روزنامه ها و سايتها و وب لاگهاي حقوقي ملاحظه خواهيد فرمود از سوي روساي کانونها بخصوص کانون وکلاي دادگستري مرکز و روساي سابق و فعلي اتحاديه سراسري کانونهاي وکلا ، اعضا ء هيت مديره هاي کانونها ، وکلاي معمر و بخصوص وکلاي جوان اعم از خانمهاي وکيل يا آقايان وکيل به کرات و به دفعات مکرر بيان مطلب شده و همگان از سر خير خواهي ديدگاه خود را در جهت اصلاح لايحه بيان کرده اند و الحق و الانصاف بسيار عالمانه ، معقول ، مستدل و منطقي بيان مطلب نموده اند .وبي شک همچنان اين راه ادامه خواهد يافت .
2- هرچند پيگيري اين امرواجب کفايي است ، پس ظاهرا مي بايست ارائه اين همه سخنرانيها ، مقالات مورد اشاره و تعدد وتکثر آنها کافي براي نيل به مقصود باشد . اما واقعيت تلخ در اين است نه تنها تاکنون به کوچکترين نشانه اي در زمينه کفايت موضوع برخورد نکرده ايم . بلکه بنظر مي رسد با توجه به وسعت ابعاد فاجعه و پيش بيني خردمندانه وکلاي دادگستري وزعماي قوم بنظر ميرسد مي بايست دامنه کار را فراتر نموده و اعتراضات مکتوب وشفاهي را براي روشن نمودن ذهن مسئولين محترم مورد اشاره در صدر مطلب که شامل مقامات قواي سه گانه مي شود بيشتر و گسترده تر نمائيم.
3- نکنه قابل توجه در بيان مطالب آتي اينجانب در اين است که اساساً در مقام بيان اين مطلب نيستم ونخواهدم بود .که با تصويب لايحه وکلالت رسمي چه لطمه اي به استقلال وکلا و کانونهاي وکلا وحتي چه لطمه اي به مشاورين و وکلاي ماده 187 خواهد خورد وبي ترديد آنچه اينجانب به بيان آن خواهم پرداخت علي رغم اعتقاد راسخي که به درستي مطالب همه همکاران گرانقدري که در اين رابطه بيان مطلب نموده وبا قلم تواناي خود لايحه مزبور را مورد نقد وبرسي تيزبينانه قرارداده اند .ميخواهم کاملا با آنان متفاوت بيان مطلب نمايم واساسا به سرنوشت وکلا و کانونهاي وکلا و عواقب تلخي که لطمه به استقلال وکلا در پي خواهد داشت ،کاري نداشته باشم . بلکه ميخواهم صرفاً به لطمه غير قابل جبراني که به نظام قضايي کشور خواهد خورد بپردازم و خطر عظيم را دراين رابطه به مسئولين محترم توجه دهم .
4- آنچه مسلم است ،چه دربيان مقامات عاليرتبه قضايي ،چه مقامات بلند پايه دولتي وچه در بين نمايندگان مجلس شوراي اسلامي هستند کسانيکه تصور ميکنند، استقلال وکلا و کانونهاي وکلا موجب تضعيف جمهوري اسلامي خواهد بود واحيانا به نظام لطمه خواهد خورد .در صورتيکه اگر اين بزرگواران که تعدادشان کم هم نيست به مطالب آتي اينجانب دقت کنند اگر از اعتقادشان عدول هم نکنند يقينا دچار ترديد خواهند شد .
پس ازبيان مطالب مقدماتي ، اينک در بحث ماهيتي يادآور ميشوم :
مگر نه اينست که نظام قضايي ما بر اساس تحرير الوسيله امام راحل و احکام الهي پايه گذاري شده ،در کتاب القضاء ان چنين آمده :
ومنصب القضا من المناصب الجليله الثابته من قبل الله تعالي للبني صلي الله عليه وآله ،ومن قبله للاثمه المعصومين عليهم السلام ومن قبلهم  للفقيه الجامع للشرائط الاتيه
بنابر اين ملاحظه مي فرمائيد که با چنين نگرش اسلامي و چنين ديدگاهي قضاوت از آن خداوند است و خداوند احکم الحاکمين مي باشد که اين منصب جليله را از جانب خود به حضرت رسول تفويض مي نمايد، و از جانب آن حضرت به ائمه معصومين و ازجانب ايشان به فقيه جامع الشرايط واگذار ميشود .
مستند چنين نگرشي آيات متعدد قران کريم است که براي نمونه به آيات 59 و 105 سوره نسا ء که ميفرمايند :
(و ان تنارعتم في شي فردوه الي الله والرسول )
(انا انزلنا اليک الکتاب بالحق لتحکم بين الناس بما اريک الله )
برهمين مبنا است که اصل يکصدو پنجاه وهفتم قانون اساسي مقرر ميدارد :
(به منظور انجام مسئوليت هاي قوه قضائيه در کليه امور قضائي واداري و اجرائي مقام رهبري يک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضائي و مدير و مدبر را براي مدت پنج سال به عنوان رئيس قوه قضائيه تعيين مي نمايد که عاليترين مقام قوه قضائيه است )
با توجه به انتصاب قضات بوسيله رياست قوه قضائيه ، باين ترتيب مي بينم قضات با رعايت سلسله مراتب ياد شده در جايگاه الهي قرار مي گيرند و در مسند قضا که در اصل منصب الهي است جلوس مينمايند .
ازنظر ديگر ، با استناد آيات قراني خداوند نه تنها خود را در آيات 102سوره انعام و آيه 62سوره زمر وکيل مي نامد .
(وهوعلي کل شي ء وکيل )
در ايه 12 سوره هود هم ميفرمايد (والله علي کل شي ء وکيل )
بلکه در آيه 173 سوره آل عمران خود را به عنوان (نعم الوکيل )ياد مي کند (حسبنا الله و نعم الوکيل )
 
بديهي است چنانچه قضات و وکلارا  در چنين جايگاهي ببينيم و قضات و وکلا خود شان هم به عظمت شان و مقام خود واقف باشند ، به اعتقاد اينجانب بسياري از نابسامانيهاي موجود مرتفع خواهند شد .
بنابراين چه خوب است همه مقامات و دست اندرکاران قواي سه گانه به نحويکه در بحث مقدماتي به آن اشاره شد منزلت و جايگاه رفيع اين دوبال فرشته عدالت را به همان نحويکه شايسته است بنگرند و نه تنها در جهت تضعيف آن با سطحي نگري اقدام نکنند بلکه در مسير تقويت آن گام بردارند، يقينا به مصلحت نظام قضائي کشور خواهد بود .
اگر آن واقعه تاريخي قرار گرفتن مولا امير المومنين را درمقابل قاضي منصوب از طرف خود و تسليم شدن حضرت به قضاوت قاضي را نصب العين خود قرار دهيم چه بسا نتايج  پربار و ثمر بخشي در جهت تقويت قوه قضائيه بدست خواهيم آورد .
زمانيکه مولا خليفه وقت بود ، در کنار مرد مسيحي به نزد قاضي منصوب از سوي خود در ارتباط با سرقت زره به دادخواهي رفت و در کمال تواضع در مقابل قاضي نشست ، ووقتي قاضي اورا يا اباالحسن خطاب مي کند   چون با کنيه  خطاب کردن در لسان عرب بمنزله احترام است به قاضي تذکر ميدهد که من جهت دادخواهي به نزدت آمده ام ودر اين جايگاه ،با طرف مقابل حق مساوي بايد داشته باشم و نه بيشتر، پس مرا با اسم صداکن و سرانجام بدليل عدم کفايت بينه شرعي قاضي حکم بر بي حقي حضرت ميدهد
و مرد مسيحي که به صحت ادعاي مولا واقف بود ، با بحران عجيب روحي مواجه ميشود و چنان تحولي در او از اين عظمت قضاوت اسلامي و در عين حال در اوج سادگي و بي آلايشي روبرو مي گردد . دين اسلام را مي پذيرد و اقرار به حقانيت حضرت مي کند .
يقينا همه مسئولين قواي سه گانه و مقامات بلند پايه سه قوه پيروي از سيره ائمه را بر خود فرض ميدانند پس چه خوب است از اين داستان ساده که در عين حال همانطوريکه قبلا نيز اشاره کردم بنظرم يک واقعه عظيم تاريخي است. چنانچه آنرا با ديده تفکر، تعمق و تدبر بنگريم خواهيم ديد عظمت و اقتدار نظام قضائي مستلزم اقتدار قضات و دادرسي عادلانه بدون نگرش به جوانب سياسي و اجتماعي و بدون تحميل در چگونگي اتخاذ تصميمهاي قضائي خواهد بود  و اين اقتدار حاصل نميشود جز با افتدار و استقلال وکلا و آزادي آنان در دفاع از حق و عدالت بدون هيچگونه محدوديتهاي جانبي.
 
 
 
نويسنده:حامد توسلي-وكيل دادگستري
منبع:گروه وکلای کاسپین

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, ] [ 23:12 ] [ محمد حاجی حسین ]

متن کامل منشور ملل متحد

 

مقدمه

  

منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بين‌المللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازم‌الاجرا گرديد.

اساسنامه ديوان بين‌المللي دادگستري جزء لاينفك منشور ملل متحد است. اصلاحات مربوط به مواد 23، 27 و 61 منشور در 17 دسامبر 1963 توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيد و از 31 اوت 1965 لازم‌الاجرا گرديد. اصلاح بيشتري مربوط به ماده 61 در 20 دسامبر 1971 توسط مجمع عمومي به تصويب رسيد و در 24 سپتامبر 1973 لازم‌الاجرا گرديد. اصلاح ماده 109 نيز كه در تاريخ 20 دسامبر 1965 به تصويب مجمع عمومي رسيد در 12 ژوئن 1968 لازم‌الاجرا گرديد.

با اصلاح ماده 23 منشور، تعداد اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد از 11 به 15 افزايش يافت. ماده اصلاحي 27 مقرر داشته است كه تصميمات شوراي امنيت درباره موضوعات مربوط به آئين كار با راي مثبت 9 عضو (سابقاً 7 عضو) و درباره ساير موضوعات با راي مثبت 9 عضو (سابقاً 7 عضو)، از جمله آراء پنج عضو دائم شوراي امنيت، اتخاذ شود.

با اصلاح ماده 61، كه در 31 اوت 1965 لازم‌الاجرا گرديد، تعداد اعضاء شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل متحد از 18 به 27 افزايش يافت. اصلاح بعدي در ماده مزبور كه از 24 سپتامبر 1973 لازم‌الاجرا شد، تعداد اعضاي شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل متحد را از 27 به 54 افزايش داد.

اصلاح ماده 109، كه مربوط به بند اول ماده مزبور شد، مقرر مي‌دارد كه مي‌توان يك كنفرانس عمومي توسط دول عضو سازمان ملل‌متحد در تاريخ و محلي كه با دو سوم آراء اعضاء مجمع‌عمومي و راي هر يك از 9 عضو (سابقاً 7 عضو) شوراي امنيت تعيين مي‌شود تشكيل داد تا در منشور ملل‌متحد تجديد نظر شود.

بند سوم ماده 109 كه مربوط به امكان تشكيل كنفرانسي براي تجديد نظر در منشور ملل متحد در دهمين دوره اجلاسيه عادي مجمع عمومي است به همان صورت باقي مانده و در اشاره‌اي كه “راي هر يك از 7 عضو شوراي امنيت” رفته تغييري داده نشده زيرا سال 1955 در دهمين دوره اجلاسيه عادي مجمع عمومي و در شوراي امنيت براساس بند مزبور اقدام شده است.
ادامه مطلب
[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, ] [ 23:4 ] [ محمد حاجی حسین ]
 ميزان سهم هر يك از شركا در مجازات جزاي نقدي جرم ارتشاء
 
چنانچه ارتشاء به مشاركت واقع شود آيا جزاي نقدي در مجازات ارتشاء معادل سهم هريك از شركا است يا معادل مجموع مبلغي كه اخذ نموده‌اند؟ به عنوان مثال در صورتي‌كه سه نفر با مشاركت در جرم جمعاً مبلغ20 ميليون ريال رشوه اخذ نمايند و باتوجه به ميزان مداخله‌ي هريك از آنان و يا به هرعلت ديگر سهم اولي15 ميليون ريال باشد آيا دادگاه پس از احراز مشاركت در جرم بايد مبلغ20 ميليون ريال را به عنوان مجازات نقدي براي هريك از شركا تعيين نمايد يا اينكه جزاي نقدي براي هريك از شركاء به ميزان سهمي است كه از رشوه نصيب هريك از آنان شده است؟(مطابق نصاب‌هاي مقرر در قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح) و از اين مهمترآيا مجموع مبالغ اخذ شده ملاك انطباق جرم هر يك از شركاء با نصاب‌هاي مقرر در قانون است يا سهم اختصاص يافته به هريك از شركا؟ به عنوان مثال آيا شريك سوم كه سهم وي از اخذ رشوه تنها يك ميليون ريال شده است مشمول بند الف از ماده118 قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح مي‌باشد يا بند «ج» از آن ماده؟ همچنين آيا شريك دوم مشمول بند «ب» از ماده مذكور است يا بند «ج»؟ 
 

حجت الاسلام تقي بهرامي(رئيس دادگاه نظامي يك استان اصفهان): 

اينجانب(برخلاف آنچه كه درجزوه آموزشي سازمان آمده) ‌معتقدم كه اگر چند نفر در جرم اخذ رشوه مشاركت نمايند مجازات هركدام از آنان اعم از حبس يا جزاي نقدي مطابق با سهم‌الوجه ماخوذ خواهد بود و نمي‌توان باستناد ماده42 قانون مجازات اسلامي براي همه يك نوع حبس و يك نوع جزاي نقدي بطور تساوي تعيين كرد به چند دليل: 
مقتضاي اصل قاعده عدل و انصاف اين است كه هركس نسبت به مقدار سهم ماخوذ و خود مجازات شود، اگر در مبلغ5 ميليون تومان، سهم يك نفر از شركاء صدهزارتومان و سهم يكي يك ميليون تومان باشد تعيين مجازات مساوي براي آنان خلاف عدل و منصفت قضايي است. عنوان مشاركت از عناوين مشدده جرم نيست كه اگر كسي تنها مرتكب جرم ارتشاء شد يك مجازات و اگر با مشاركت انجام گرفت مجازاتش شديدتر باشد.
گرچه دربادي امر به نظر مي‌رسد كه در جرم ارتشاء با مشاركت چند نفر يك جرم محقق شده ولي در واقع اين عنوان مجرمانه تجزيه مي‌شود به چند مجرم مستقل با جرم مستقل و مجازات هركدام نيز متناسب با عمل ارتكابي هركدام خواهد بود.
ممكن است گفته شود اين استنباط خلاف ظاهر ماده42 قانون مجازات اسلامي است كه براي هركدام از شركا مجازات فاعل مستقل را در نظر گرفته جوابش اين است كه ماده42 ناظر به جايي است كه قوام يك جرم و تحقق آن درخارج بستگي به مشاركت چند نفر داشته باشد بطوري كه اگر يكي ازآنان نباشد جرم محقق نشود مانند سرقتي كه با مشاركت چند نفر انجام مي‌گيرد در اين مورد سرقت امر واحدي است تجزيه و تحليل به چند سرقت نمي‌شود لذا مجازات هركدام مجازات فاعل مستقل را دارند ولي در امر مشاركت در ارتشاء و اختلاس، يك اختلاس به چند اختلاس تجزيه مي‌شود و يك ارتشاء، به چند ارتشاء تقسيم مي‌شود. بنابراين جواب مسئله اين است كه دادگاه پس از احراز مشاركت هر سه نفر جزاي نقدي هركدام از شركاء را نسبت به ميزان سهمي كه دريافت داشته‌اند تعيين مي‌نمايد و مجموع مبالغ اخذ شده ملاك انطباق جرم هريك از شركاء با نصاب‌هاي مقرر در قانون نيست بلكه ميزان سهم اختصاص يافته هركدام از شركاء خواهد بود و سهم شريك سوم كه يك ميليون ريال اخذ كرده مطابق با بند «الف» ماده118 قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح خواهد بود نه بند «ج». 

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ] [ 18:59 ] [ محمد حاجی حسین ]

 

 

جرايم قابل گذشت

  

 
 
جرايم قابل گذشت و غير قابل گذشت ( مطالب مقدماتي ) :
 
يکم ـ شروع به تعقيب متهم و ادامه رسيدگي قضايي به پرونده ، حق و وظيفه ي دادسراست . اين حق در برخي از جرايم به شاکي يا مدعي خصوصي داده شده ، بدين معني که شاکي و مدعي مي توا ند تعقيب متهم را از دادسرا بخوا هد . لذا در اينگونه جرايم ، اراده ي شاکي خصوصي مؤثر در شروع به تعقيب متهم است .
دوم ـ جرايم در يک تقسيم بندي به دو قسم جرايم : « قا بل گذشت » و « غير قابل گذشت » تقسيم شده است.
جرايم قابل گذشت : جرايمي هستند که اراده ي شاکي خصوصي مؤثر در شروع به تعقيب آن جرايم است . و شاکي خصوصي مي توا ند از حقي که به او داده ا ند صرف نظر کند و از اين حق گذشت نمايد . جنبه ي خصوصي اين جرايم بر جنبه ي عمومي آن برتري دارد . گرچه ملاک معيني در تفکيک جرايم فا بل گذشت از جرايم غير قا بل گذشت نيست ، ولي در مقام توضيح مي توان گفت ؛ جرايم قا بل گذشت معمولاً از ميان جرايم عليه اموا ل و تماميت جسما ني ا فراد هستند . گرچه اين بيان هم از جزميت برخوردار نيست ، زيرا ؛
ـ جرايمي همچون کلاهبرداري و سرقت گرچه از جرايم مالي است ولي غيرقا بل گذشت است .
ـ و جرايم ناشي از را نندگي که گا هي متوجه تماميت جسما ني ا فراد است هم ، جرايم غيرقا بل گذشت هستند . لازم به ذکر است که جرا  ئم قا بل گذشت را ، قا نون احصاء کرده است .
جرايم غيرقابل گذشت : جرايمي هستند که اراده ي شاکي در شروع به تعقيب آن نقشي مؤثر ندارد . و لذا گذشت وي تأثيري در تعقيب و روند رسيدگي و مجازا ت مجرم ندارد . ( گرچه موجب تخفيف مجازات مي شود ) . اصل بر غيرقا بل گذشت بودن جرايم است . و لذا وقتي شک حا صل شد که آيا فلان جرم قا بل گذشت است يا غير قا بل گذشت ، حسب اصل ، جرم را غيرقا بل گذشت تلقي مي کنيم . اين جرايم جنبه ي عمومي آنها بر جنبه ي خصوصي غلبه دارد . و ضرر آنها مستقيماً عليه جامعه و حکومت است . مثل ؛ محاربه ، جاسوسي و . . . .

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ] [ 18:56 ] [ محمد حاجی حسین ]

مقاله اي درباره ي نحله و اجره المثل

مقاله اي درباره ي خيارات

مقاله درباره ي قدرت تسليم مورد معامله

مقاله اي درباره ي اجازه ولي درباره نكاح

مقاله اي درباره جرم كلاهبرداري و عناصر تشكيل دهنده ي ان

 

                                                     دانلود در ادامه مطلب.....


ادامه مطلب
[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, ] [ 17:43 ] [ محمد حاجی حسین ]
قانون حاکم بر اموال  (نموداری)
با فرمت PDF

 

 

 

 


منبع:وبلاگ عدالت

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:39 ] [ محمد حاجی حسین ]
مقاله ای درباره خیارات

با فرمت PDF

 


منبع:وبلاگ عدالت

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:34 ] [ محمد حاجی حسین ]

موضوع مقاله : شروط ضمن عقد

 

گرداورنده:وبلاگ تخصصی حقوقی احج

 

توجه:بعد از دریافت فایل از برنامه ی   adobe reader 9.0  استفاده نمایید.

 

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک نمایید.....

 

s1.picofile.com/file/7331125692/%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7_%D8%B6%D9%85%D9%86_%D8%B9%D9%82%D8%AF.html

[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, ] [ 16:5 ] [ محمد حاجی حسین ]

 عنوان  مقاله: بررسي احكام فقهي و حقوقي حمل و جنين ناشي از زنا و وطي به شبهه

 

نويسنده: حجه الاسلام و المسلمين خليل قبله اي(عضو هيات علمي دانشكده علوم قضايي)

 

منبع:سایت حق گستر

 

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک نمایید...

 

 

s2.picofile.com/file/7331087418/ahkame_feghhiye_hamle_jenin_www_haghgostar_ir.pdf.html

[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:27 ] [ محمد حاجی حسین ]

تحليل ماده 454 قانون مدني

سيد مصطفي محقق داماد

قانون مدني در ماده 454 مقرر مي دارد:

«هرگاه مشتري مبيع را اجاره داده باشد و بيع فسخ شود، اجاره باطل نمي شود، مگر اينكه عدم تصرفات ناقله در عين و منفعت بر مشتري صريحاً يا ضمناً شرط شده باشد كه در اينصورت اجاره باطل است».

 

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ] [ 21:42 ] [ محمد حاجی حسین ]

 اصول بانکداري اسلامي  



بانكداري اسلامي همان اهداف بانكداري متداول دنيا را دنبال مي‌ كند با اين تفاوت كه ادعا مي ‌شود عمليات بانكداري در اين بانك ‌ها براساس فقه معاملات اسلامي صورت مي ‌گيرد. مهم‌ترين اصل در بانكداري اسلامي تقسيم سود و زيان حاصل از معامله و پرهيز از پرداخت ربا يا همان بهره پول است. عمومي ‌ترين مفاهيم مورد استفاده بانكداري اسلامي شامل مضاربه(تقسيم سود)، وديعه(به امانت گذاردن)، مشاركت (سرمايه‌گذاري مشترك)، مرابحه(قرارداد مبتني بر قيمت تمام شده) و اجازه به شرط تمليك(ليزينگ) است. در يك قرارداد رهني به جاي اين كه براي خريد يك كالا، وام در اختيار خريدار قرار بگيرد، بانك‌ ها خود اقدام به خريد كالا مي ‌كنند و آن را دوباره به خريدار مي ‌فروشند و وجه آن را به صورت قسطي دريافت مي‌ كند. البته در اين معامله سودي و يا جريمه‌اي دريافت نمي ‌شود. به منظور جلوگيري از هر گونه قصور در اين زمينه بانك اقدام به دريافت وثيقه مي‌ كند. كالا يا ملك مورد معامله از آغاز به نام خريدار ثبت مي ‌شود. اين كار مرابحه نام دارد. يكي ديگر از مفاهيم در انجام معاملات اسلامي اجاره و اقتنا نام دارد كه مشابه ليزينگ مستغلات است. وام بانك ‌هاي اسلامي براي خريد وسائل نقليه نيز شيوه مشابهي از ليزينگ است كه وسيله نقليه را با قيمتي بالاتر از قيمت معمول به خريدار مي ‌فروشد اما مالكيت خودرو را تا پايان مدت اقساط وام حفظ مي‌ كند. نوعي ديگر از انواع تسهيلات بانك ‌هاي اسلامي پرداخت وام به شركت ‌ها با نرخ بهره شناور است. نرخ بهره شناور به عنوان نرخ بازده ويژه يك شركت به حساب مي ‌آيد. به علاوه اين كه سود بانك دقيقا برابر با سود خود شركت خواهد بود. اين فرم از مفاهيم خدمات بانكداري اسلامي مشاركت نام دارد كه بانك تامين‌ كننده منابع مالي و شركت پديده آورنده و مجري پروژه است كه در پي يك طرح اقتصادي به سرمايه‌گذاري مشترك مي ‌پردازند. بنابراين اين سود و زيان نيز به طور مساوي بين آن ها تقسيم مي ‌شود و شركت نبايد در صورت شكست در پروژه هزينه ‌ها و زيان را برعهده گيرد.

مركز مشاوره شريعت اسلامي

بانك ‌ها و موسسات اسلامي كه به ارائه خدمات و توليدات بانكداري اسلامي مي‌ پردازند. به تاسيس يك كميته مشاوره بانكداري اسلامي نيازمندند. هدف از تاسيس اين كميته اطمينان از اجراي احكام شريعت اسلامي در قراردادها و معاملات بانكي است.

 




ادامه مطلب
[ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ] [ 19:37 ] [ محمد حاجی حسین ]

 مالکیت می باشد و با توجه به گذشت ایام و نیاز بشر به اموال جدید مقررات عدیده ای جهت روشن ساختن روابط انسان و مال بوجود آمده که یکی از اموال مورد بحث در این مقوله سرقفلی می باشد. به نظر عده ای از علما سرقفلی وحق کسب پیشه و تجارت دو اصطلاح از هم جدا است در حالی که عده زیادی از علما و فقها باتوجه به تبادر در موقع برخورد با این دو اصطلاح ، یک مفهوم و معنی در ذهن حاصل می شود و هر دو اصطلاح را یک مفهوم دانسته اند و آن عبارت است از حق مالی فرد نسبت به منافع عینی مستاجره با قابلیت نقل وانتقال ، و مثل اموال دیگر مورد خریدو فروش واقع می گردد و در زندگی انسان سرقفلی نیز دارایی او به حساب آمده و در صورت افلاس و ورشکستگی لزوما سرقفلی در ردیف اموال قرار گرفته و وزارت دارایی نیز مطالبات مالیاتی آن را توقیف و حراج و حقوق مالیاتی خود را تامین می نماید یا در صورتی که مالک سرقفلی نیاز به پول آن داشته باشد.



 



ادامه مطلب
[ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, ] [ 18:51 ] [ محمد حاجی حسین ]

ديه در اسلام بر معيار ارزش معنوى انسان مقتول نيست، بلكه يك دستور خاصى است كه ناظر به مرتبه بدن انسان كشته شده مى‏باشد، نشانه آن اين است كه اسلام بسيارى از افراد اعم از زن و مرد را كه داراى اختلاف علمى يا عملى‏اند متفاوت مى‏بيند و تساوى آنها را نفى مى‏ كند، و در عين حال ديه آنها را مساوى مى‏داند، مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل مى‏گويد:
هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون (1) ...
آيا كسانى كه م‏دانند با كسانى كه نمى‏دانند مساويند؟
و درباره تفاوت مجاهد قائم و غير مجاهد قاعد چنين مى‏فرمايد:
لايستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله (2)
مؤمنان خانه‏نشين كه زيان ديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال خود در راه خدا جهاد مى‏كنند يكسان نمى‏باشند.
ودرباره اختلاف كسى كه قبل از فتح مكه و پيروزى چشمگير اسلام، جهاد و كمك مالى مى‏كرد و در راه خدا مبارزه و انفاق مى‏نمود با كسى كه بعد از فتح مكه در جهاد شركت مى‏كرد و در راه اسلام كمك مالى مى‏نمود چنين مى‏فرمايد:
لا يستوي منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم درجة من الذين انفقوا من بعد وقاتلوا وكلا وعد الله الحسنى والله بما تعلمون خبير (3) ...
كسانى از شما كه پيش از فتح مكه انفاق و جهاد كرده‏اند با ديگران يسكان نيستند، آنان از حيث درجه بزرگتر از كسانى‏اند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏اند.

غرض آن كه قرآن كريم با تصريح به عدم تساوى ارزش‏هاى الهى افراد ياد شده وبا اصرار بر تفاوت معنوى آنان تصريح به تساوى آنان در قصاص و ديه دارد و در اين باره راجع به تساوى همگان چنين مى‏فرمايد:
وكتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس والعين بالعين والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفارة له (4)
و مقرر كرديم برايشان كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى‏باشد وزخم‏ها به همان ترتيب قصاص دارند و هركه آن را ببخشد پس كفاره (گناهان) او خواهد بود.
يعنى هر انسانى اعم از زن و مرد در قبال انسان ديگر خواه زن و مرد قصاص مى‏شود چه اين كه قصاص اجزا و اطراف و قصاص جراحت‏ها نيز مساوى است، ليكن همين عموم يا اطلاق در آيه ديگر تقييد و تخصيص مى‏پذيرد زيرا خداوند در آيه ديگر چنين فرمود:
يا ايها الذين الذين امنوا كتب عليكم القصاص في ا لقتلى الحر بالحر والعبد بالعبد والانثى بالانثى (5)
اى كسانى كه ايمان آروده‏ايد درباره كشتگان، بر شما قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن.
با اين آيه، عموم يا اطلاق آيه قبلى تخصيص يا تقييد مى‏پذيرد، يعنى زن در قبال زن قصاص مى‏شود نه مرد، و حكم ديه در اسلام با تفاوت بين زن و مرد تعيين مى ‏گردد. گرچه از جهت ارزش‏هاى معنوى ممكن است زنى بيش از مرد نزد خدا مقرب باشد بنابراين تساوى ديه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالم مى‏كاهد و نه بر مقام جاهل مى‏افزايد. ونيز تفاوت ديه مرد و زن نه بر منزلت مرد مى‏افزايد ونه از مقام زن مى‏كاهد، زيرا برخى از تفاوت‏هاى مادى و مالى هيچگونه ارتباطى به مقام‏هاى معنوى ندارد.






 


ادامه مطلب
[ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, ] [ 18:48 ] [ محمد حاجی حسین ]

عدم صدور قرار مجرمیت برای مهریه بالای 110 سکه
نیره اخوان بیطرف عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در گفت‌وگو با «حمایت» در رابطه با تصویب لایحه خانواده در مجلس گفت: از آنجا که بررسی بودجه 91 هنوز به صحن نیامده است زمان می‌برد تا از کمیسیون‌های تخصصی به کمیسیون تلفیق و بعد به صحن بیاید مجلس تصمیم گرفت در این فاصله زمانی طرح‌های در نوبت را بررسی کند.
وی افزود: خود ما هم غافلگیر شدیم، زیرا از حوزه‌های انتخابیه به تازگی بازگشته بودیم که لایحه خانواده در دستور کار قرار گرفت. بیطرف در رابطه با بحث مهریه و تعیین سقف 110 سکه توضیح داد: در شور دوم مجلس به بحث ماده 25 که در کمیسیون حذف شده بود رسیدیم که قوه قضاییه خواستار تعیین یک مهریه متعارف شده بود. اما تشخیص غیرمتعارف بودن مهریه بسیار سخت بود و نمی‌شد دقیق این مساله را روشن کرد به همین دلیل در کمیسیون حذف شده بود.
این نماینده شهر اصفهان در ادامه افزود: مطلب دیگر درخواست دولت بود برای تعیین مهریه که خود ظلم مضاعفی بود برای جوانانی که توان پرداخت مهریه را نداشتند و اصولا نمی‌توانست جنبه بازدارندگی در تعیین مهریه‌های سنگین داشته باشد. بی‌طرف توضیح داد: تعیین مالیات بر مهریه نیز برخلاف شرع مقدس بود زیرا نمی‌توان بر مهریه مالیات بست.این عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس
در ادامه تصریح کرد: ما هیچ‌گونه محدودیتی را در تعیین مهریه اعمال نکرده‌ایم بلکه هر فرد آزاد است هر تعداد که می‌خواهد مهریه تعیین کند، اما فقط تا 110 سکه مجازات حبس خواهد داشت.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:33 ] [ محمد حاجی حسین ]
اقسام وصيت نامه:
ماده 825 قانون مدني: وصيتنامه بر دو قسم است : تمليکي و عهدي.
ماده 826 قانون مدني: وصيت تمليکي عبارت است از اينکه کسي عين يا منفعتي را از مال خود براي زمان بعد از فوتش به ديگري مجانا تمليک کند.
وصيت عهدي عبارت است از اينکه شخصي يک يا چند نفر را براي انجام امر يا اموري يا تصرفات ديگري مأمورنمايد.
وصيت کننده "موصي"، کسي که وصيت تمليکي بنفع او شده است "موصي له"، مورد وصيت "موصي به" و کسي که بموجب وصيت عهدي ولي بر مورد ثلث يا بر صغير قرار داده ميشود "وصي" ناميده مي شود.
ماده 837 قانون مدني : اگر کسي به موجب وصيت يک يا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند وصيت مزبور نافذ نيست.
ماده 840 قانون مدني: وصيت به صرف مال در امر غير مشروع باطل است.
ماده 842 قانون مدني: ممکن است مالي را که هنوز موجود نشده است وصيت نمود.
ماده 843 قانون مدني: وصيت به زياده بر ثلث ترکه نافذ نيست مگر به اجازه وراث و اگر بعض از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است.
انواع وصيت نامه:
وصيت نامه نامه رسمي
  • ماده 277 قانون امور حسبي: ترتيب تنظيم وصيت نامه رسمي و اعتبار آن به طوري است که براي اسناد تنظيم شده در دفاتر اسناد رسمي مقرر است.
وصيت نامه خودنوشت
  • ماده 278 قانون امور حسبي : وصيت نامه خود نوشت در صورتي معتبر است که تمام آن به خط موصي نوشته شده و داراي تاريخ روز، ماه و سال به خط موصي بوده و به امضاي او رسيده باشد.
وصيت نامه سري
  • ماده 279 قانون امور حسبي : وصيت نامه سري ممکن است به خط موصي يا خط ديگري باشد ولي در هر صورت بايد به امضاء موصي برسد و به ترتيبي که براي امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گرديده در اداره ثبت اقامتگاه موصي يا محل ديگري که در آيين نامه وزارت دادگستري معين مي گردد، امانت گذارده مي شود.

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ] [ 21:29 ] [ محمد حاجی حسین ]

 " کتاب واژگان و فرهنگ لغات حقوق به زبان آلمانی و فارسی "

با سلام امروز کتاب فرهنگ لغت حقوقی فارسی - آلمانی را به دوستان ارائه می نماییم .مجموعه ای کامل برای آموختن حقوق به زبان آلمانی و همچنین جهت ترجمه متون حقوقی آلمانی.

تدوین :دکتر فیروز ابراهیم نسب

برای مشاهده کتاب فرهنگ لغات حقوقی زبان آلمانی به فارسی بر روی لینک زیر کلیک نمایید :

مشاهده کتاب (اینجا کلیک نمایید)

منبع:www.dad-law.ir

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 19:56 ] [ محمد حاجی حسین ]
 

 

[PDF] ﭘﺰﺷﻜﻲ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ در ﻓﻘﻪ و ﺣﻘﻮق اﺳﻼﻣﻲ

برای دانلود مقاله بر روی لینک زیر کلیک نمایید

 

http://law.journals.modares.ac.ir/jufile?c2hvd1BERj02OQ

 

 

 

منبع: وبلاگ تخصصی حقوق ایران

[ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, ] [ 23:49 ] [ محمد حاجی حسین ]

امروزه برخی افراد به دلیل نامناسب بودن نام یا نام خانوادگی خواستار تغییر نام یا نام خانوادگیشان هستند.به همین دلیل سامانه ی جدیدی توسط اداره ی ثبت احوال به وجود امده.لذا اگر خواستار تغییر در نام یا نام خانوادگیتان هستید بر روی لینک زیر کلیک نمایید.

با تشکر :مدیر وبلاگ

منبع :سایت ثبت احوال کشور


 

تغییر نام:www.sabteahval.ir/Default.aspx

تغییر نام خانوادگی:www.sabteahval.ir/Default.aspx

[ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:58 ] [ محمد حاجی حسین ]

 دانلود رايگان كتاب :آشنايي با قانون گذاري در ايران

 آشنايي با تاريخ مجالس قانونگذاري در ايران

 

براي دانلود (اينجا كليك كنيد)

[ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:23 ] [ محمد حاجی حسین ]

محاسبه مهریه به نرخ روز

جهت محاسبه مهریه به نرخ روز به لینک زیر مراجعه نمایید و

 پس از تعیین سال و مبلغ مهریه از نرخ روز آن مطلع گردید .

منبع:http://www.moshaver129.ir

 

 

 محاسبه مهریه به نرخ روز ( اینجا کلیک کنید)

 

[ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:18 ] [ محمد حاجی حسین ]

بررسی
نموداری( سمت )

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:8 ] [ محمد حاجی حسین ]


 

مفهوم كلمه زندان تحت عنوان يسجن، امسك، وقف، در آيات متعدد قرآن كريم ذكر شده است. در آيه 35 سوره يوسف مي فرمايد:

«ثم بدالهم من بعد ما راوا الايات ليسجننه حتي حين»

آنگاه پس از دیدن همه نشانه های (پاکی یوسف) به نظرشان رسید که او را تا چندی به زندان افکنند.

و همچنين در آيه ي 15 سوره ي نساء چنين مقرر گرديده:

«واللاتي ياتين الفاحشه من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعه منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتي يتوفيهن الموت اويجعل الله لهن سبيلا»

(زناني كه عمل ناشايست كنند و چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهيد چنانچه شهادت دادند در اين صورت آن را در خانه نگهداريد تا عمرشان به پايان رسد يا خدا براي آنها راهي پديدار گرداند) عده اي از فقها كه به مشروعيت حبس كردن از نظر قرآن مجيد معتقدند و به قسمت آخر آيه ي 33 از سوره  ي مائده تمسك مي جويند كه مي فرمايد: «اوينفقوا من الارض ...» و مي گويند مراد از نفي در اين آيه زنداني كردن است.

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:3 ] [ محمد حاجی حسین ]
 
 

همواره در طول تاريخ، بزهكاري و ارتكاب جرم و جنايت به عنوان پديده غيرانساني و ضد ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي شناخته شده و تبهكاري به عنموان تكان دهنده ترين آسيب اجتماعي در روابط ميان فرد و جامعه مطرح بوده است. واكنش هاي فردي و اجتماعي نيز پيوسته در برابر اعمال تبهكارانه خطاكاران، به اشكال تدافعي و تنبيهي نمود مي يافته و در قالب اعمال مجازات هاي گوناگون تجلي پيدا مي كرده.

اين رويكرد، بيشتر از آن جهت موردنظر قرار مي گرفته كه بخش هايي از خسارات مادي و معنوي ناشي از ارتكاب آن اعمال ناپسند جبران شود.

در گذشته مجازات مجرمين و جبران خسارت ها، عمدتاً به اشكال وحشتناكي همچون انتقام هاي فردي، قومي و قبيله اي، تجاوز و آدم كشي، كشتارها، خونريزي ها و جنگ هاي طولاني، قتل و غارت ها، آتش سوزي، اعمال انواع شكنجه هاي جسمي و رواني و رفتارهاي بي رحمانه و ددمنشانه نسبت به بزهكاران بروز مي كرده است.

با ايجاد تغيير و تحول در جوامع، و قانون مند شدن مجازات هاي مجرمين، مساله كيفردهي اينگونه افراد نيز دستخوش تغييرات گوناگوني شده است.

چنان كه هم اكنون هدف عمده بيشتر نظام هاي كيفري جهان، از جمله جمهوري اسلامي ايران، از اعمال مجازات عليه مجرمين، علاوه بر تنبيه بزهكار ـ كه امروزه جنبه تربيتي و معنوي آن غلبه دارد ـ تاكيد بر فراهم سازي زمينه هاي بازگشت بزهكاران به دامان جامعه مي باشد. چنين اقدامي چند نتيجه مهم در بردارد:

امنيت جامعه را تضمين مي كند. بخش هايي از زيان هاي مادي و معنوي وارده بر فرد و جامعه را جبران مي نمايد و سبب مي شود كه فرد بزهكار در زمان تحمل كيفر خويش، به سازندگي رواني، شخصيتي و تربيتي و حرفه اي خويش نايل آيد و در نتيجه به شهروندي سالم، شرافتمند، متعادل و منطقي بدل شود. امروزه، همچنان كه به تعقيب و تجسس و بازداشت بزهكاران در جوامع رو به رشد جهان اهميت داده مي شود، مرحله محاكمه و تحقيق نيز در فرآيند كيفري، اهميت ويژه يافته است. به همين گونه شيوه هاي قانوني و قضايي اعمال مجازات عليه مجرمين ـ صرف نظر از شكل و نوع آن ها ـ براي جامعه و افراد بزهكار، سرنوشت ساز شده است.

در قرن اخير، وجود تغييرها و تحولات عظيم اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در دنيا، لزوم نگرشي تازه را در زمينه كيفردهي مجرمان، اجتناب ناپذير ساخت و سبب شد كه نظريه هايي همچون دفاع اجتماعي نوين از مجرمين و تغيير در ساختار سيستم هاي اعمال كيفر (زندان  ها) جايگاه خاصي در جامعه بيابد.
 
 

مفهوم زندان در لغت با الفاظ متعدد از قبيل سجن، حبس، وقف، امسك، آثبت و ساير كلماتي كه حاوي معناي ممنوعيت هستند بيان شده است.

در قرآن نيز كلمه زندان تحت عناوين يسجن، امسك و وقف آمده است.

زندان جايي است كه متهمان و محكومان را در آن نگهدارند. اين كلمه در فرهنگستان ايران به جاي حبس پذيرفته شده است.

لغت زندان در فرهنگ عميد به معناي بنديخانه، محبس خانه و قيدخانه ـ جايي كه محكومان و تبهكاران را در آنجا نگهداري مي كنند و محبس است. در يكي از تعاريف زندان به نقل از الطرق الحكميه في السياسه الشرعيه آمده است:

«زندان و حبس شرعي زنداني كردن فرد در مكاني تنگ و محدود نيست بلكه تنها محدود كردن وي و جلوگيري از تصرفات وي آن گونه كه خودش مي خواهد، است حال اين محدود كردن مي تواند ر خانه يا مسجدي باشد يا به صورت آن كه طلبكار مراقب و همراه وي باشد. به همين جهت پيامبر (ص) زنداني را اسير ناميد».
 
منبع:http://www.prisons.ir

[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 16:59 ] [ محمد حاجی حسین ]
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:18 ] [ محمد حاجی حسین ]

نوشته دکتر سیدمهدی حجتی

وکیل پایه یک دادگستری و مدرس دانشگاه

چكيده:

مسؤوليت كيفري اطفال و كودكان كه در دو سده اخير توجه ويژه اي نسبت به آن مبذول گرديده و به لحاظ تعاريف متفاوتي كه از ناحيه كشورهاي مختلف در زمنيه كودك ارائه گرديده به بحثي چالشي تبديل گرديده و توجه نهادهاي بين المللي را نيز به خود معطوف نموده است.

اين مسأله در حقوق ايران بواسطه تعارض قواعد و مقررات شرعي با قوانين و اسناد بين المللي از اهميت بيشتري برخوردار گرديده و با توجه به عدم تفكيك سن مسؤوليت كيفري از سن بلوغ كيفري و تعيين سن بلوغ شرعي بعنوان سن مسؤوليت كيفري، باعث عدم تعيين رژيم خاص جزايي براي اطفال و كودكان گرديده است...

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, ] [ 11:8 ] [ محمد حاجی حسین ]

 


مقدمه
نفقه عبارتست از همه‌ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن. البسه. غذا. اثاث منزل و هزینه‌های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه‌ی زندگی وی باشد.
البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مشخص نکرده و بیان نکرده که مثلا نفقه ی روزانه‌ی زن بیست هزار تومان باشد بلکه نفقه را بر مبنای نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است.
اگر چه در قانون مدنی و کیفری ایران نسبت به پرداخت نفقه تاکید بسیاری شده است تا به این وسایل مردان ملزم به پرداخت حق و حقوق شرعی و قانونی همسر خود باشند اما در مواردی نیز به آنها اجازه داده شده است که از پرداخت آن خودداری کنند و مهمترین چراغ سبز قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ی 1108 ق. م است که میگ.ید هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود .
طبق این ماده عدم تمکین مجوزی برای ندادن نفقه است البته تمکین تابع عرف اقوام و نزدیکان است .
در اصطلاح قانونی یا حقوقی تمکین عبارتست از براوردن نیازهای شوهر و اجابت کردن خواسته های مشروع او .یکی از موارد داشتن رابطه ی زناشویی است که در این مورد تنها به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواست های خلاف شوون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسم و روح زن باید با همسر خود تمکین کند .

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, ] [ 11:3 ] [ محمد حاجی حسین ]

به طور کلی می‌توان گفت که خشونت خانگی سوءاستفاده از قدرت و ایجاد کنترل بر دیگری است که با خشونتگر رابطه نزدیک دارد. اگرچه خشونت خانگی می‌تواند علیه مردان هم صورت گیرد ولی این مساله به ندرت دیده شده که مردان در خانه مورد خشونت قرار گیرند؛ به‌خصوص در جوامع سنتی مردسالا‌ر. به همین دلیل تمرکز ما روی خشونت خانگی علیه زنان در محیط خانه است.


تحقیقات انجام شده مهمترین دلا‌یل وجود خشونت خانگی را فرهنگ خاص مردم، تعصبات کور و بی‌مورد، برداشت‌های نادرست و تفسیرهای غلط از مبانی مذهبی و اخلا‌قی، مردسالا‌ری و دید ریاست‌مابی مردان در خانه و عدم آگاهی زنان نسبت به حقوق انسانی خودشان دانسته است.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, ] [ 11:2 ] [ محمد حاجی حسین ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

وبلاگ احج (انجمن حقوقدانان جوان ) به بررسی و تحلیل آخرین اخبار و مطالب و ارائه مقالات حقوقی از اساتید و پژوهشگران حقوقی می پردازد و از نظرات خوانندگان در این زمینه استقبال می نماید که توسط محمد حاجی حسین فارغ التحصیل رشته ی حقوق راه اندازی شده و این وبلاگ طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند. با تشکر از انتخاب شما
موضوعات وب
لینک های مفید

سایت مجلس شورای اسلامی

امکانات وب
حق بالاتر از قانون است(ضرب المثل روسی

ابزار هدایت به بالای صفحه

با تشکر از بازدید شما. موفق باشید